باد در میان امواج گیسوانت به بازی مشغول است....
و می گوید:
می توانم اندكی از عطر وجودت را با خود ببرم؟
گلهای بهاری مست حرم لبهایت شده اند.....
و می گویند:
می توانیم اندكی از لعل دل فریب آن رابه همراه داشته باشیم؟
ستارگان محصور برق چشمانت شده اند.....
می گویند:
اندكی از درخشش چشمانت را به ما می بخشی؟
و ماه.....
كه هر شب برای دیدن رخسار زیبایت بی تابی می كند..
و خورشید......
كه انگار هر طلوع عجول تر است برای لمس سیمین تنت.....
و من.....
چگونه می توانم عاشقت نباشم؟
آن گاه كه فرشتگان.....
بالهایشان را بر سرت گسترانیده اند.....
و بر روحت.....
كه سرشتش جز با عشقی پاك و بی آلایش رقم نخورده.....
درود می فرستند....
چگونه می توانم عاشقت نباشم؟؟
نظرات شما عزیزان: